پيام
+
رفته بوديم پارک جنگي جوارم ( سوادکوه ) ديدم پارک پر مارمولکِ ..:)
منتهي با اين تفاوت که مارمولک هاي ولايت برازجون سفيد تر و فِرزتر بودند:)
ولي مارمولک هاي اونجا همشون سياه بودند
يکيشو گرفتم يه چند تايي عکس ازش انداختم ولي عکس هاي کاملش نفهميدم چطور حذف شد:(





شبگرد تنهايي
03/6/11
قلمدون
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} واي جوارم، من خيلي اين پارک جنگلي را دوست دارم / ان شاء الله هميشه به سفر با دل خوش
***انتظار***
و باز هم شمال خاطره ساز است
هما بانو
{a h=qalamdoon}قلمدون{/a} آره منيره جون پارک زيبا و با صفايي بود .. فقط زير پامون مارمولک هم زياد پيدا ميشد:)
هما بانو
{a h=entezar911} انتظار {/a} :)
بوستان ادب و عرفان
چه جرأتي ! ؟
هما بانو
{a h=sarcheshmeadaberfan}بوستان ادب و عرفان{/a} سلام جناب ترابي ..:) اژدها که نبي بزرگوار.:) .
انديشه نگار
مادر جان شما مثل هم کيشانتون يه مادر دلاوريد.من که جرات ندارم.
سربازآقا
با چه محافظت چند لايه اي گرفتينش. بابا جرات و جسارت:)
هما بانو
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} دورت بگردم مهسا اين فقط يه مارمولک کوچيک بود .. اگه مار بود اونوقت ميشد گفت دلاور که من سايه ي مار رو ببينم فکر کنم قبل از نيگاه اول قبض روح شدم:)
سربازآقا
:)
هما بانو
{a h=rahrovelayat}سربازآقا{/a} آخه جناب سرباز آقا مارمولک غريبه قابل اعتماد نبود شايد گاز بگرفت:) و البته گرفت فکر کنم پاهاش درد ميومد هي کاغذِ رو دندون ميگرفت .. خدا رحم کرد اولش فقط ميخواستم با پلاستيک تنها بگيرمش .:) .
سربازآقا
:D
هما بانو
{a h=rahrovelayat}سربازآقا{/a} :)
*ري را
باز مارمولک:| :) خيلي چندش هستند !
هما بانو
{a h=shaerekochak} ري را{/a} ها زهرا جان مارمولک هاي شمال خيلي زشت بيدند:)
هايدي
:'( آدرس دقيقشو بنويس پامو اونجا نزارم
يک فنجان آرامش
786سلام.مادر هما دارن کاري مي کن که ما با مار عکس بگيرم بزاريم.حيف دايي ناصر اينا رفتن ديار باقي.و اژدها هم تو افسانه ها پيدا مي شه و از شانس بد ما پاييز اومده و مارا رفتن تو خواب زمستانه.
هما بانو
{a h=banamak57}هايدي{/a} آبجي جون:)
هما بانو
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a} :)
||دختر دوست داشتني||
مادري خوب نميترسينااا من از هر موجود زنده غير انسان ميترسم حتي اين جوجه رنگيا :-))
هما بانو
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a} :D
هما بانو
مادر يه زماني از مار هم نمي ترسيدم.. خيلي سال پيش که يه دختر نوجوون بودم خونه زن بابام خيلي اتفاقي يه مار ديدم .. داشتم تو آينه خودمو نيگاه ميکرد يه لحظه رو تشک هاي زن بابام يه چيز ديدم خيلي سريع حرکت کرد .. رفتم به زن بابام گفتم خاله رو تشک هاتون يه چيزي ديدم سريع السير حرکت کرد نديدم ولي فکر کنم مار بود
هما بانو
کلي هم رو تخت تشک و پتو بود .. اون موقع که کمد ديدواري نبود تشک و پتو ها چند تا بزنند بزارن تو کمد .. خلاصه منم که يه دختر هيجاني و نترس بودم دونه دونه تشک ها رو انداختم و يهو ديدم مار خزان خزان رفت زير تخت و خلاصه تشک ها رو با کمک دختر زن بابام گذاشتيم بالا و با چوب افتادم به جون مادر
||دختر دوست داشتني||
من بودم انقد جيغ ميکشيدم خونه ب آشوب ميکشيدم :-D راستي چقد اين انگشتر فيروزه آبيتون خوشگله B-)
هما بانو
فقط يادمه مار رو کشتم و اونوقت ديدم خاله (زن بابام ) و يکي از خانومهاي ديگه دارن در مورد يه يکي از زن هاي فاميل که باردار هست حرف مي زنند و اون خانومه مار رو بر ميداشت و از پشت مي انداخت و بعد که نيگاش ميکردند ميگفتند فلاني پسر داره و مثل فلاني هم دختر و.....:D .
يک فنجان آرامش
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} مارش چه رنگي بود؟
هما بانو
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a} جناب عبدي يادم نيست بحث بيست و خورده اي سال پيش بود .. يه مار بزرگ ولي خيلي باريک بود
يک فنجان آرامش
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a} واقعا خسته نباشيد.از جن چي؟
هما بانو
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a} گلم قابل شما رو نداره .. ابي رنگ نيستا .. يکم مايل به سبزه .. عکسشو ميگيرم ميزارم ببيني:)
هما بانو
ولي الان ترسو شدم نسبت به مار.. از چند کيلومتر هم اسمشو فقط بشنوم مي ترسم چه بسا ببينم ..:)
||دختر دوست داشتني||
فدات مادرجون يکم تار افتاده خوب نميبينم....صاحبش قابل داره
||دختر دوست داشتني||
راس ميگم جناب عبدي ديروز کوچمون پر بود ازاين جوجه رنگيا و آقايون و پسرا خلاصه کلي خنديدن و موجبات شاديشون فراهم شد...کلي مسخره هم کردن :-(
يک فنجان آرامش
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} طرفاي ما مي گن تو هر خونه اي يه مار سياه هست.اون مارو نبايد بکشي.مار آروم و بي آزاري است.مارهاي طرف ما معمولا به سبز مي زنن.يه داستان واقعي در باره مار دارم بگم بگم بگم؟ترسوها نت رو قطع کنن!
||دختر دوست داشتني||
شما هم مسخره کن عيب نداره...:-o
هما بانو
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a} واي چقدر ترسناک .. بفرماييد جناب عبدي:)
يک فنجان آرامش
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a} فرض کن تو اداره باشي در يه بسته رو به هر حال(شايد آدرس نداشته باشه) باز کني،بعد يه دونه ازين سوسک خوشکلا به چشمتون بخوره.بعد مي دونيد چي مي شه.دو حالت داره؟
يک فنجان آرامش
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} مرحوم مادربزرگم تعريف مي کرد. خيلي قديم.تو يه باغي که توش لليکدار(يه درخت پر تيغ) داشت.دو گروه مار رو مي بينه که روبه روي هم قرار گرفتن.تعداد مارها اين قدر زياد بود که هم توهم بودن.يکي از مار ها که جلو بود شاخ داشت.مارها تا چشمشون به مادربزرگ ما ميوفته فرار مي کنن.فک کن آدم خودشو تو اون صحنه فرض کنه. و دو داستان که خودم با مار داشتم!!!!!!!!
يک فنجان آرامش
{a h=asian}کفش هاي مکاشفه{/a} مي دونم.شما که اصلا از مار بي آزار هم ترس ندارين؟
يک فنجان آرامش
{a h=asian}کفش هاي مکاشفه{/a} من ترس کلي نسبت به مار دارم.اما مستند مارها رو خيلي دوست دارم.البته ترس کلي گفتما.
يک فنجان آرامش
{a h=asian}کفش هاي مکاشفه{/a} ايده خوبيه.يادم باشه تو پارسيوانه آموزش گيلکي بزارم!
هما بانو
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a} اينم انگشتر فيروزه ام:) زيبا نيست ولي خيلي دوسش دارم http://banoyedashteroya.parsiblog.com/Files/c1e6f5a9713880a765011040b6af1d18.jpg
هما بانو
{a h=asian}کفش هاي مکاشفه{/a} مکاشفه جان مارمولک هاتون سبز رنگِ:)
يک فنجان آرامش
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} زيباست.
هما بانو
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a} واي مارها از مادربزگتون فرار ميکنند:) ما شا الله به مادربزرگتون:)
هما بانو
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a} چشماتون زيبا مي بينه مادر
يک فنجان آرامش
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} خدا رفتگان شما رو بيامرزه.مادر بزرگم چند ساله فوت شدن.
هما بانو
{a h=asian}کفش هاي مکاشفه{/a} ووووووووووووووووويييييييييي:) ي
هما بانو
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a} خدا رحمت کنه مادربزرگتون رو
هما بانو
{a h=asian}کفش هاي مکاشفه{/a} آره سبز رنگ ناز و دوست داشتني اي هست .. ولي مارمولک هايي که من ديدم تو پارک همه تيره و سياه بودند .. فقط يه کوچولو ناز بودند:)
عليرضااحساني نيا
x-(
هما بانو
{a h=asian}کفش هاي مکاشفه{/a} :)
هما بانو
{a h=kusarevelayat}عليرضا احساني نيا{/a} جناب احساني نيا چرا عصباني بزرگوار:) ؟
||دختر دوست داشتني||
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a} آقاي عبدي خدا نکنه برادر سکته ميخاين بدين منو...راستش بچه هاي اداره اصلا خيلي هوامو دارن و دوستم ميدارن خب لابد اون موقع هم بدادم ميرسن ديگه:D
||دختر دوست داشتني||
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} واييييييي مادري عاليه خيلي قشنگه چرا ميگين زيبا نيست مثل خودتون ماهه:D
*diafeh*
بابا مارمولک مگه عکس انداختن داره x-( حالا عکس گرفتن شايد داشته باشه ولي چرا ميگيرينش x-( ايش ...
* وکيل *
=)واي از اين مارمولکاس ...
يک فنجان آرامش
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a}فرض کن ادره خلوت خلوت يا آخر وقت باشه.(راستي چاي دارچين برا افت فشار خوبه) منظورم اون غرور بود که به شب و هق هق نمي رسه و تو اداره پست رو نامه ها خالي ميشه!!!!
||دختر دوست داشتني||
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a}راستش يا همه باهم ميريم خونه يا گاهي اوقات مث امروز من زود تر ميرم راستش اون غرور و گريه ي بار خالي شده رو نامه ها خخخخ بعد اون سعي ميکنم نباشه ديگه ولي يبار از اين کبوتر رنگ تيره ها اومده تو اداره من و کسي نديد تا انداختنش بيرون بعد من از مقر اومدم بيرون و ديدم سفيده اوضاع:D
هما بانو
{a h=diafeh} diafeh {/a} :)
هما بانو
.
انديشه نگار
@};- :)
هما بانو
{a h=shamsozalamwebtools}شمس الظلام{/a} :)
||دختر دوست داشتني||
{a h=entezar911} انتظار {/a}
||دختر دوست داشتني||
آقا سيد چرا پارسي يارتون خاليه، خاليه يا گوشي من هنگه!؟:-o
***انتظار***
{a h=Fadayanran}|دختر دوست داشتني|{/a} بله؟!
||دختر دوست داشتني||
من اومدم پارسي يارتون پيامي ني ميگم چرا خاليه،خاليه يا هنگه چرا هيچي ني پ
||دختر دوست داشتني||
{a h=entezar911} انتظار {/a}
***انتظار***
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a} ..خاليه
***انتظار***
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a}
*هوم سپيد*
ايييي چطور دلتون مياد مارمولک با دست بگيرين
||دختر دوست داشتني||
{a h=entezar911} انتظار {/a} چرا خاليه خو؟؟؟؟؟؟؟:-/ پس فيدات کو؟
***انتظار***
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a} غير فعال کردم ديگه چرا نداره که ...فيدام خونه خودشون
||دختر دوست داشتني||
اوهوم
***انتظار***
{a h=Fadayanran}||دختر دوست داشتني||{/a} :)
آواي من
چقدر مارمولکه قشنگه.:)
هما بانو
{a h=nasrin1}آواي من{/a} @};-:)
قلمدون
{a h=nasrin1}آواي من{/a} :-o
آواي من
{a h=qalamdoon}قلمدون{/a} خو قشنگه ،يعني نيست؟
هما بانو
:)
هايدي
{a h=nasrin1}آواي من{/a} :-o :-o :-o :-o
هما بانو
{a h=banamak57}هايدي{/a} :D
آواي من
{a h=banamak57}هايدي{/a} شماهم ميگين قشنگ نيست؟
قلمدون
{a h=nasrin1}آواي من{/a}چرا قشنگ هست البته از رديف آخر صندلي اول:D
هما بانو
{a h=nasrin1}آواي من{/a} :D
هما بانو
{a h=qalamdoon}قلمدون{/a} :D
بوستان ادب و عرفان
واااااااي چه دل و جرأتي !!!