آرام نمی گیرد
دلم
نگاهِ تو را کم دارد
دیشب دوباره دلم به خود لرزید
وقتی صدای پای خیالِ تو می آمد
و مسیر آمدنم آغشته به عطر تو می شد
دلم تنگ می شد روزهایی که
واژه ها شبنم وار از شاخسار انگشت تو می چکیدند
و دلم چون قاصدکی می شد برای بوییدن دستانت
عزیزترینم ، لیلی ی من