پيام
+
نوشته اند كه: امام حسين عليه السلام كنار خيمه نشسته بودند. بعد از جنگ عمومى صبح عاشورا كه حدود پنجاه نفر شهيد شدند و جنگ، به جنگ يك نفره تبديل شد
امام نشسته بودند، ديدند كه بچه نه ساله اى كه بايد در آغوش پدر و مادر باشد، از خيمه بيرون آمده، بند شمشير را به گردنش بسته اند، چون به اندازه او نبوده كه به كمرش ببندند. اين بچه با نشاط به طرف ميدان به راه افتاد. امام حسين عليه السلام به

2-شکوفه ها
03/6/17
هما بانو
قمر بنى هاشم فرمودند: اين بچه را برگردان. قمر بنى هاشم بچه را در آغوش گرفت، آورد و مقابل ابى عبدالله عليه السلام بر زمين گذاشت
هما بانو
امام فرمودند: به كجا مى روى، گفت: جنگ، فرمودند: براى چه؟ گفت: دفاع از شما، فرمودند: پدرت كيست؟ گفت: صبح كشته شد. حضرت فرمود: داغ پدرت براى خانوادهات كافى است، به خيمه برگرد. گفت: مادرم شمشير را به گردنم بسته است و گفته: اگر برگردى، من از تو راضى نيستم. امام عليه السلام گريه كردند
هما بانو
رفت و جنگيد. نزديك به ده نفر را هلاك كرد، اما دشمنان او را گرفتند و سرش را بريدند و به كنار خيمه ها پرت كردند. مادرش بيرون خيمه داشت تماشا مى كرد. مىگفت: فاطمه جان! ما همين مقدار را داشتيم كه براى حسين تو بدهيم. ... زن وقتى بداند كه فرصت را چگونه غنيمت بشمارد، به اين مقام مىرسد. اين مكتب ما است. اين مكتب تازه اى نيست.
سايه سادات ツ
:'(
هما بانو
@};-
در انتظار آفتاب
کي بوده؟ :(
من.تو.خدا
اسم شهيد؟
هما بانو
*مرگ و فرصت ها، ص: 260/نوشته انصاريان*... ولي توي اين کتاب اسم شهيد رو نقل نکرده اند
هما بانو
در واقعه عاشورا سه سر از بدن ياران ابا عبد الله جدا شد و به سوي ابا عبد الله پرتاب شد که من جمله سر *عمرو بن جناده بن کعب بن حارث انصاري خزرجي* بود .... براي مطالعه بيشتر به کتاب عنصر شجاعت نوشته آيت الله کوه کمري و يا کتبي که در مورد ياران آن حضرت نوشته شده رجوع کنيد ......
هما بانو
@};- @};-