پيام

هما بانو
94/8/29

+ امروز مادر شوهر بهم زنگ زد گفت آش رشته نذري داريم بيايد اينجا .. ديگه امروز هم رفتيم خونه پدر شوهر *شما هم بفرماييد آش رشته با طعم پارسي بلاگ* :) #هما

هما بانو 97/10/5

قبول باشه...نوش جون مادر

سلام ماهم امروز درست کرديم. فقط مثل شما از اين ذوقها نداشتيم...... نوش جان

ممنونم محدثه عزيزم .. فدات مادر جون

سلام آبجي قافيه جون .. از شما هم قبول باشه گلم .. ممنون عزيز دلم

ممنون آيداي عزيزم

=) مادرعزيزم

زنده باشيد آقا مهدي .. :) ممنون مادر

کاش حاجتهاي ما رو هم ميخواستيد

ان شا الله به حق امام حسين (ع) هر حاجتي که داريد برآورده بشه ..

سلام مامان جان قبول باشه...نوش جون/التماس دعا@};-

سلام دختر گلم .. ممنونم مادر جون .. فداي شما عزيزم @};-

به به، عجب آشي. قبول باشه ان شا الله :)

ممنون از حضورتون جناب مدير..:) ..ان شا الله.

بح بح... دلم خواست... آش در ابعاد وسيع پخته بشه خوشمزه تر ميشه

@};- @};- @};- @};- بسيار عالي ...دست مريزاد ....@};- @};- @};- @};- @};- چه رنگ و لعابي....چه عطر و بويي :)

زهرا جون .. :) @};-

ممنون مهساي عزيزم @};- @};-

بح بح ...نظرتون قبول ... مادر هما شما رو آش پياز داغ نميريزين؟

خواهش ميکنم مادرجان@};-

ممنون سپيده جان .. توي آش رشته نذري که آش زياد هست نه.. ولي براي خودمون و آشِ کم.. پيازداغ همراه با نعنا داغ و کشک روي آش مي ريزيم

قبول باشه...

ماهرسال روز تاسوعا آش رشته نذري داريم از روز قبل پياز داغشو درست ميکنيم ... آش رو با تمام مخلفات دوس دارم

ممنون خادمه شهدا عزيز..

سپيده جان آش مادر شوهر بيد و ما فقط همراهي کننده هستيم :)

نذرشون قبول باشه @};- @};- @};-

ممنون عزيز دلم ..@};- @};-

قبول باشه =)

ممنون سايه عزيزم :) @};-

به به آآآآآآآآآآآآآآآآآش. چقدرم خوووب جاافتاده

{a h=mobarez10}مبارز..{/a} ممنونم عزيز دلم@};-

چ آشي :-/

{a h=nostalgic2}کفش هاي مکاشفه{/a} توي ماه رمضان ببخشيد به خاطر اين فيدم :(

@};-

قبول باشه :)

{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} ببخشيد با تاخير ممنون قربونت برم:) @};-

به به، عجب آشي. بايد يه بار دسته جمعي با اهالي پارسي بلاگ بريم خدمتشون :)

{a h=Modir}سيدمحمدرضا فخري{/a} موافقم....:)

{a h=Modir}سيدمحمدرضا فخري{/a} جناب فخري اون موقع که جوان تر بودم و فيدهاي طعم پارسي بلاگي زياد مي زدم و .... قابل ندونستين :-) .. حال که پير شدم و از کار افتادم ! :) ان شا الله اين سعادت رو داشته باشم ميزبان شما و پارسي بلاگي هاي دوست داشتني باشم:)

{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} :-) @};-

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} ممنونم سلامت باشيد. ما حرفشو ميزنيم ولي عمل کردنش سخته خب. فاصله تا برازجان خيلي زياده. اگر در قم منزل خواهرتون آش درست کنند باز يه حرفي :) ميشه جمع آقايون و خانمهاي پارسي بلاگي قمي رو خبر کنيم بيان :)

{a h=Modir}سيدمحمدرضا فخري{/a} زنده باشيد بزرگوار..:) مزاح کردم جناب مدير.. من *سعادتِ ميزباني* از شما و دوستان رو نداشته و ندارم .. :) *چقدر کمبود آيکن هاي لازمه ، آدمو تو معذوريت قرار ميده*

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} اختيار داريد. کل عرض بنده هم مزاح بوده. ان شا الله خداوند شما را حفظ بفرمايد.

{a h=Modir}سيدمحمدرضا فخري{/a} شما بزرگواريد ..کاش همچين لياقت و سعادتي داشتم جناب فخري .. ممنونم از دعاي خيرتون .. ان شا الله و همچنين شما ..

خواهش ميکنم. سلامت باشيد

{a h=Modir}سيدمحمدرضا فخري{/a} زنده باشيد

من آآآآآآآآآش مي‌خوااااااااام

{a h=banamak57}هايدي{/a} الهي دورت بگردم ليلي من ..:) @};-

همشششش زير سر مديره. کامنت مي‌زارن، راه حل هم مي‌دن، آدمو به هوس آش مي‌ندازن بعد مي‌گن مزاح بود!!! من که جدي جدي هوس آش کردم. من آآآآآآآآآآآآآآآش:'( :'( همون خونه خواهرتون قبوووووله:'( اصلا مي‌ريم بوستان دورهمي آش مي‌پزيم. البته به سرآشپزي همابانووووو. من آآآآآآآآش

{a h=banamak57}هايدي{/a} :D...واقعا اين آش خوردن داره ليلي جان...

{a h=banamak57}هايدي{/a} الهييييييييييي من دورت بگردم ليلي جانم :)@};- اتفاقا اين روياي من بود که اگه مقدور شد بتونم خونه ي آبجيم يه دور همي ايجاد کنم و جناب مدير و دوستان رو دعوت کنم .. اما مشکل اصلي من تعصب سرسختانه شوهر خواهرم بود که اصلا براشون قابل درک نيست ارتباط با دوستان مجازي حتي خانوم :D .. خوب ِ که خودت شاهد بودي وقتي ميومد دنبالم ..............:D

من با خودم گفتم اگه خدا کمک کرد يه جوري شد ماموريتي .. يه شيفت کاري اي که بدونم يه روز کامل نميان خونه اينکار رو مي کنم .. چون آبجيم در جريان من بود .. اما از شانس ِ من اون چهار روز هيچ شيفت کاري نداشت.. :D

اون روزي بود که مي خواستم بيام حرم و آقا خواب رفته بود و ديرم شده بود.. هر چي به آبجيم مي گفتم خودم با آزانس ميرم.. ميگفت حاج علي ناراحت ميشه ( البته بنده ي خدا مثلا از روي لطفشون هم بودا ..:D ) چون بيچاره مي گفت هما خانم من دربست در خدمتم هر جا و هر ساعتي خواستي بريد بهم بگيد :D

والا بخدا توي روياي من بود که اگه مقدور شد من خودم همچين دور همي اي رو توي خونه ي آبجيم تدارک ببينم و يه رنگينک خوشمزه هم درست کنم.. اتفاقا خونه ابجيم چون دو طبقه بود مي شد مردها جدا باشند و خانومها هم جدا و راحت .. ولي از شوهر خواهرم مي ترسيدم :D

{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} :-) @};-

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} :)@};-@};-@};-

{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} :-) @};- @};- @};-

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} وااااي نههه اگر هم قرار بود دورهمي خونه کسي باشه ماها بايد مي‌‌گرفتيم و شما رو دعوت مي‌کرديم. مهموني به مناسبت اومدن هما جون=) فکرررر کن مهموني مي‌گرفتي بعد شوهرخواهرتم که رفته بود شيفت يهو براي کاري ميومد خونه:-/ :-/ وااااي قلبم:دي

اصلا مدير بايد مهموني بده، چه معني داره نه مهمونيي نه دورهميي نه چيزيx-( اصلا دنگ خودمونم مي‌داديم ديگ چيکار کنيم مدير اصفهانيه بايد مراعات قلبشو کرد ديگ. مگه اين پارسي چندتا مدير داره؟! :دي

ان شاالله يبار با بچه‌هاي پارسي برازجون مي‌ريزيم سرت :D حالا بچه‌هام نياين خودم ميايم جاي بقيه مي‌خورم تووووووپ:D

{a h=banamak57}هايدي{/a} :-D

{a h=banamak57}هايدي{/a} الهيييييييييييي عزيزم.. ولي خدا شاهده اين روياي من بود .. حتي زمان سردبيري .. که قسمت نشد من بيام قم .. :) اما متاسفانه اين موضوع براي شوهر خواهر من قابل قبول نبود ارتباط من با دوستان مجازي و... ديگه منم گفتم حرمت مهمان رو حفظ کنم و خداي ناکرده باعث رنجششون نشم.. والا ايشون شخصا آدم با محبتي هستند فقط براي اقوام و آشناها و دوستان خودي :)

آره عزيزم اگه جناب مدير يه دورهمي لطف مي کردند که عالي بود ... ولي نه حالا ديگه ها ... يه زماني که منم باشم و توفيق ديدار دوباره با دوستان =).. * بگو خو شايد شما حالا حالا ها و دوباره سالهاي سال نتونيد بياين *!!! :D

ان شا الله :) قربون قدمت عزيزم :-) افتخار ميزباني شما ليلي من :) @};-

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} خب اخلاقشونه و بايد احترام گذاشت. خيليها دوستيهاي مجازي رو قبول ندارند و ازش دوري مي‌کنند. اصلا سختگيري تو ذات مرداسx-( حالا هر کدام به نحوي

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} ديگ اومدي و نسازيااااااااا! ديگ حداااااقل سالي يه بار بايد بيايي. اين بااااايد از او باااااايداي محکمه هااااا يه ذره هم کوتاه نميايم

مدييييييير دست نگه داريد تا هماجون نباشه هيچ دورهميي برگزار نميشه تماااام (مثلاً مدير سرسخت در حال تدارک دورهميه:دي)

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} فداااااااااااات عزيزم (بوووس)

آخخخخ دلم خواست :(

{a h=banamak57}هايدي{/a} عزيزم :) آره درسته ليلي جانم ..منم شوهرم خيلي متعصب هست .. ولي لطف الهي شامل حالم شد نسبت به دوستي هاي مجازيم ( البته خانم ) کلا بي خيال شدند :D

{a h=banamak57}هايدي{/a} ليلي جان دست ِ من که نيست عزيز دلم.. اگه دل خودم بود هر سال قم بودم.. کاش قم فرودگاه داشت .. اون وقت ديگه راحت مي تونستم.. سالي .. دو سالي يه بار منم بيام قم.. ولي اگه بخوام با هواپيما بيام بايد بيام تهران و يه دردسر براي داداشم که يا خودش منو بياره قم .. يا بزاره قطار و همش درد سره و من معذبم عزيز:(

{a h=banamak57}هايدي{/a} واااااااا جناب مدير اگه دور همي بدون گرفتند من دق مي کنم ( آيکن دست روي چشم ) :D

{a h=banamak57}هايدي{/a} زنده باشي نازنينم :) منم مي بوسمت عزيزم :-) @};-

{a h=ghasedak2007} قاصدك {/a} الهي دورت بگردم .. ببخشيد عزيزم@};-

@};- عزيزمي . همش آتليه ام فرصت ندارم غذاهاي اينطوري بپزم

{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} فدات نازنينم @};-

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} ان شاالله فرودگاهم زود ساخته بشه که بتوني راحت بياي. با اتوبوس سختته؟ من خودم خيلي بدم مياد از سفر با اتوبوس

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} مدير بخواد دورهمي بزاره خودم کنسلش مي‌کنم حتي شده با انتحاري:دي

{a h=banamak57}هايدي{/a} عزيز با اتوبوس سخت ِ ولي مشکل من آقام هست که نميزاره من به تنهايي با اوتوس بيام.. با هواپيما شرايط بهتره و زمان کمتر .. ديگه خيالش راحت ِ .. چون يه بار پيش اومد منتهي از بوشهر تا تهرون و ...... اما اينطوري اجازه بهم نميده .. اين چند بار هم که خواستم بيام با آبجي ها بود که براي من مقدور نشد .. مثل پارسال ، همه چي اوکي بود که همون موقع برادر شوهرم رحمت خدا رفتند

ولي اگه فرودگاه باشه از بوشهر که سوار شم تا فرودگاه قم .. شوهر خواهرم هم مي تونه بياد دنبالم .. اين ديگه براش قابل قبول تره.. ولي عمرا بزاره من تنهايي با اتوبوس بيام قم:)

نه فقط قم ها .. تا بوشهر خودمون .. يا شيراز هم نمي زاره :D حتما بايد با ماشين و خانواده خودم باشه:)

الان براي مشهد .. چند بار بهش گفتم عزيز شما که خودت اهل مسافرت نيستي اينقد به من سخت نگير بزار من با کاروان با اتوبوس برم .. گفت دو سال پيش تا رفتين و برگشتين مردمو زنده شدم.. فقط با تور .. يا با خانواده خودت...:( اتفاقا خانواده من .. آبجي هام و داداش هام هر سال ميرن مشهد .. يه وقت هايي من معذبم .. يه وقت هايي ميشه واسه من يا بچه هاي من مقدور نيست

امسال جاريم گفت دلم ميخواد برم مشهد .. يه شب اومدن خونه .. هر دو جاريم .. هر چه سه تايي و بچه ها روش ريختيم بابا بزار با کاروان آقاي حسيني بريم .. چون من و بچه هام خيلي راضي بوديم .. گفت تا فردا هم بگيد من نميزارم بچه هام با اتوبوس بيان..:( اما اينبار که جاريم گفت با تور بريم.. بهش گفتم گفت بريد .. با هواپيما يا قطار دلم آرومتره .. :) حالا ببينم آقا امسال مي طلبدم يا نه :)

{a h=banamak57}هايدي{/a} :D :D

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} عزيززززززززم. خب خييييلي دوستتون داره که نمي‌خواد اذيت بشيد و دلش شور مي‌زنه. ان‌شاالله خير همو ببينيد. مشهد هم ان‌شاالله قسمتتون مي‌شه و ميريد به اميد خدا

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} :دي

{a h=banamak57}هايدي{/a} عزيزم..:) ممنونم از کامنت دلگرم کننده اتون :) @};- ان شا الله ..:) @};-

{a h=banamak57}هايدي{/a} :D @};-

{a h=goldenrose}دهکده موسيقي{/a} :)

{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} @};- @};-

{a h=banamak57}هايدي{/a} @};- @};-