بانوےِ دشتِ رؤیا
‌‌‌* «بعدِ او کسی تکرار نخواهد شد. حتی‌خودش.» *

ماه گذشته (آذر ماه) پشت سیستم نشسته بودم

که آقای شوهر با یه دسته گل نرگس اومدن پیشم تبسم

وای چه ذوقی کردم از هدیه گل نرگسدوست داشتن

از خوشحالی از آقام تشکر کردم و باشوق بهش گفتم

عاشقِ گل نرگسم

و هیچ سوپرایزی به اندازه هدیه ی گل منو شاد نمی کنه بووووس

از این عکس یه خاطره ی خاص دارم .. دوست داشتن

و این گوشی 13 ساله که ، یادگار یه خاطره های قدیمیِ

دوست داشتنی ست دوست داشتن

البته توی این عکس خیلی اتفاقی بود

چون من اصلا حواسم به گوشی نبود

و فقط خواستم از هدیه آقام یه عکس یادگار بگیرم مؤدبگل تقدیم شما


 

دیشب منزل نبودم ، وقتی اومدم خونه دیدم

آقای شوهر دوتا دسته گل نرگس برام خریدنتبسم

و گذاشتن رو میزِکامپیوتر دوست داشتن

وای از خوشحالی تو پوشت خودم نمی گنجیدم قاط زدم

گل نرگس رو خیلی دوست دارم دوست داشتن




      




      

درونِ پیچکِ قلبم تاب خورد

تمام تُن هایی که از نفس هایم چِکه چِکه می کرد

و نُت های زبانم را اسیر همین کلمات بریده بریده...

زمان بر بالِ فاصله ها نشست

تا دیوارهای بلنـــدِ فــــراق

سکــــوتِ مرا سُک سُک کنند...

سکوت، گاهی سکته ی همه دل دل کردن هاست

سکوت، گاهی دردِ همه ی بغضِ بسته ی لب هاست

سکوت ، پر از همهمه ی روزهای خالی ی یک خسته دل

میان سرگردانی ی واژه های رنگ و رو رفته است

گرچه زیباترین حرف حسابی ست که می شود گفت

اما تمام رگهای تنـــم را بی رمـــق می کند

مــــن ماندم و شبهای بـــی خوابی که

آغوشِ غــــم ، مهمان دست هایش می شود

«تنهــــایی» را به سکوتم آویزان می کنم

تا همیشه یادم بماند

او تنـــها مـــونسِ هزار شب ، از هزار قصه ی

 نگفته ای ست که  دلــــم را می شکند

هُـــق هُـــق زدن های شبانه

بر نیمه شب های بـــی صــدایم

اگر گوش فلک را کـــر نکند

چشمِ دلم را از چشمه ی خاطراتِ تلخ پـــر می کند

پ.ن : امروز شنبه 3 آذر ماه ...
خدا رو شکر کابوس دردناک هشت شبانه روزم تمام شد دوست داشتن
همش تَوَهم و خیالات منفی ذهنی بود دلم شکست




      

میانِ همان سکوتی که زبانم را قفل کرد

در بسترِ بیکرانِ شب ، آرام غروب می کنم
فرو می روم
در حقیقتی از احساسِ تو
که لرزشی عمیق را در سراسر پیکرم گستراند
آرام طلوع می کنم
از صبح های بی آغازت، غمهای آرام ناگفته ات
آغازت می کنم و می نُوشمت با تمامِ احساسم
..........




      

کوتاه تر از دیدار مان
یادگاری ست در واژه ها
«شعری بود از تو»
می کارد دانه های حسرت را
در ترنم نفس های تنهایی
که سخت می روید بر سینه ام
و بر می آید چون آه ....
من در آغوش زمان ، رفتنی ها را می رفتم
ولی در نگاهم اضطراب....
و ثانیه هایی که دور می شوند
از منی که ...
تپش های قلبم به شمارش زمان نزدیک است
گاهی با شتاب
و گاهی بی حساب...




      

آسمان نقطه ی مشترکِ نگاهِ همه ی ماست
هرکجا که باشیم
چه فرقی می کند
آسمان محلِ تلاقی نگاه های ماست
حتی می توان آسمان را در نگاه ها دید
نگاه ها را آسمانی کرد
بخصوص که نگاه ها را ابری می کند
 آسمان ابری و می بارد
باران که نه...
 سیلابِ به وقت دلتنگی
بارن ، آسمان ، قلب ، یار ، ...
واژه هایی کلیدی در عشق ورزیدن

می آیی و گذرت از این کلبه ی بن بست می گذرد!

می روی و عطر یاس ها در هوای داغ روزگارم

ماندنی تر می شود...




      

آرام نمی گیرد

دلم

نگاهِ تو را کم دارد

دیشب دوباره دلم به خود لرزید

وقتی صدای پای خیالِ تو می آمد

و مسیر آمدنم آغشته به عطر تو می شد

دلم تنگ می شد روزهایی که

واژه ها شبنم وار از شاخسار انگشت تو می چکیدند

و دلم چون قاصدکی می شد برای بوییدن دستانت

عزیزترینم ، لیلی ی من




      

سوپرایز ما آبجی ها و زن داداش ها به آقایان شوهر و داداش ها دوست داشتن

 ان شا الله خداوند عزیزان همه رو نیگه بداره عزیزان ما رو هم برامون نگه بداره (الهی آمین)

ما 10خواهر و 10برادریم و به لطف الهی همیشه و در همه حال به همدیگه احترام می زاریم و در تمام غم و شادی همدیگه با هم هستیم بووووس ایام عید قشنگ ترین لحظات برای همه ی ماست چون بیشتر روزهای عید به دعوت برادرها و گاهی هم آبجی ها تا 13 فروردین دور هم هستیم و روی هم ، با نوه ها و نبیره ها صدو خورده ای نفر میشیم.تبسم

دیروز آخرین دورهمی امان در باغ داداش ها بود با همفکری آبجی ها و زن داداش ها تصمیم گرفته شد11 فروردین که مصادف شده با روز پدر،برای داداش ها و دامادها یه کیک بزرگ سفارش بدیم با تعداد 20 عدد جوراب و یک روز خاطره انگیز برای خودمون به یادگار ثبت کنیم.شوخی

عصر توی آلاچیق دور کیک ،جوراب ها رو چیدیم و داداش ها و داماد ها رو هم صدا زدیم  پوزخند

بعد از دیدن کیک و جوراب ها که هدیه ما به آقایان بود بعدِ کلی خنده و پچ پچ آقایان ، یکی از دامادها که خیلی هم شوخ طبع هستند گفتند خانومها  دستتون درد نکنه تبسمان شا الله سال دیگه ما هم روز زن ، توی باغ براتون یه جشن می گیریم و یه کیک با 20 عدد دستکش ظرف شویی براتون جبران می کنیم وااااایمؤدبو .......... وشلیک خنده و بحث و جدال و.... فضای باغ رو پر کرد جالب بود

بعد از گرفتن عکس های یادگاری دختر داداشم جوراب ها رو جمع کرد و رو کرد به آقایان و گفت دلتون رو خوش نکنید جوراب ها فقط تززین کیک بودپوزخندحالا هر کس جوراب میخواد شش هزار تومان بده یه جفت جوراب بهش بدم شوخی و قبل از برش کیک ،جورابها رو توی سینی گذاشت و جلوی آقایون گرفت و دوباره به شوخی گفت سهم هر نفر یکی هست دوتا برندارید ها پوزخند

این هم کادوی من به آقای شوهر به مناسبت روز پدر دوست داشتن




      

هنوز در باورمان نمی گنجد بهارِ بی تو!

انگار رفتننت زیبایی بهار را هم پایان داده است

ماه هاست روزها  را چه غریبانه  به شب رسانیدیم

  و فریاد را ، از نگاه های همدیگه در سینه حبس کردیم

و چقدر سخت است در دل گریستن و......

و صدای لبخند و نگاه مهربانِ تو به جای گوشه های خانه

گوشه ی قبر  زیر خروارها خاک دفن گردیده

امسال جای سبزه ، اندوهِ یادِ تو

 در نگاه های ماتم زده ی ما جوانه می زند

و نگاه هایمان چه تلخ از خاطره های تو عبور می کند

 و لحظه هایمان بی حضور تو می میرد

ماه هاست دلتنگی هایمان در کنار مزار تو طی می شود

 و در نهایت ناباوری ، باورمان می شود که دیگر نیستی

اما تصویر نگاه مهربانِ تو ، در قابِ نگاه و یادمان تداعی می شود

در میان موجی از ناباوری در حسرتِ یادت

 و به پاسِ مهر و وفایت می سوزیم

هنوز در بُهت و ناباوری ایم

از آن صبحی که نگاه بیمار و رنجورت

  در نگاهای ملتمسانه ی ما برای همیشه خشکید

در حسرتِ آن صبح ِ تلخِ نفس گیرِ مرداد

 که نفس های بی رمقِ تو هم از پا افتاد

بی تو با خاطراه هایت چه کنیم؟

فلک پرپرنمودی سنبل ما

اجل اتش زدی بر این دلِ ما

هزاران میل حسرت باغبان داشت

تو بیرحانه چیدی این گل ما




      

 پاییز انگار فصلِ سردیِ دل هاست

هر نفس آهی ست از خزانِ سردِ سکوت

هوای دل انگیز سرودن، ذره ذره حُزن انگیز می بارد 

طراوت از واژه ها اندک اندک بـــر می چیند

چشم ها را قطره قطره مـــی گریاند

 حرف هـــا  آرام آرام سکــــوت می شود

و تنهایی تا انتهای بی رمقی ،هجوم می آورد





      
<      1   2   3   4   5   >>   >